پیش نوشته: مدت سه سال است که منبع درآمد اصلی من، اینستاگرام است و بدیهی است که مقدار زیادی از زمان من را در اختیار داشته باشد. در این مدت زمان، پیج‌های زیادی را تحت نظر داشته‌ام و فعالیت آن‌ها را رصد کرده‌ام و این نوشته نتیجه فعالیت سه ساله من در اینستاگرام  است.

 

نوشته:

کمی دلم گرفته بود، به این فکر کردم که چه چیزی حالم را خوب خواهد کرد؟ بله، حافظ خوانی قطعا حالم را خوش می‌کند. دیوان حافظ قدیمی‌ام را برداشتم و صفحه‌ای را به صورت تصادفی باز کردم و از خواندنش غرق لذت شدم. شعر زیبایی بود و دلم می‌خواست آن را با کسی به اشتراک بگذارم. پس عکسی از چهار بیت آخر آن که زیباتر بود گرفتم و در استوری اینستاگرامم منتشر کردم. و بعد، تمام روز را به این فکر کردم که دقیقا چه چیزی باعث شد به جای اینکه صبر کنم و آخر شب در مورد آن چهار بیت در این وبلاگ بنویسم، بلافاصله آن عکس را در اینستاگرام منتشر کردم؟

فکر می‌کنم علتش بسیار ساده است: اینستاگرام و شبکه‌های اجتماعی، فضای مناسبی برای عمیق شدن نیستند. در اینستاگرام، سطحی‌ترین نوشته‌ها هم تحسین می‌شوند. سطحی‌ترین افکار بازنشر می‌شوند و گاهی که نویسنده‌ای جرئت کند و تنها کمی عمیق تر بنویسد- به شکلی که هنوز هم فهمش زمان زیادی را از مخاطب نگیرد- نویسنده بسیار محبوب می‌شود و محتوایش بارها باز نشر می‌شود.

به نظرم کسی می‌تواند در اینستاگرام موفق بشود و دوام بیاورد که این قاعده را فراموش نکند. برای بالا بردن یک پیج در اینستاگرام تنها کافی است در یک حیطه عمیق‌تر از دیگران کار کرده باشید و دل و جرئت تولید محتوا پیدا کنید. آنگاه به سادگی دیده می‌شوید.

در این مدت سه ساله پیج‌های زیادی را تحت نظر داشته‌ام و فعالیت‌های آن‌ها را به صورت مرتب بررسی و آنالیز کرده‌ام. دلم می‌خواهد قصه یکی از آن‌ها را که تحسین می‌کنم برایتان بگویم.

یک پیج فروش لوازم آرایش را دو سال پیش با 24 هزار نفر فالور پیدا کردم و امروز این پیج نزدیک به 270 هزار نفر دنبال کننده دارد. خلاقیتی که صاحب این پیج به خرج داده بود، این بود که در پست‌هایش با مخاطبانش حرف می‌زد. یعنی به جای اینکه از محصولش عکس حرفه‌ای بگیرد و توضیحات محصول را در کپشن بنویسد، آنچه را که لازم بود مخاطب و مصرف کننده در مورد محصول بداند، در ویدئو برایشان توضیح می‌داد. همین. همین را اضافه کنید به تولید محتوای مرتب و پاسخ دهی صحیح به سوال دنبال کننده. همین حداقل‌ها باعث موفقیت او شد. حدس می‌زنید او امروز به چه کاری مشغول باشد؟ او یک بلاگر حوزه بیوتی است، اسپای مخصوص به خودش را دارد و به بیوتی تراپیست تبدیل شده‌است! من این تلاش‌های مداوم را تحسین می‌کنم. بیایید لحظه ای قضاوت‌گر نباشیم و این موفقیت را آنالیز و تحسین کنیم. 

چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید، حوزه بیوتی به یکی از محبوب‌ترین حوزه‌های بلاگینگ در ایران تبدیل شده‌است. البته این موضوع دلایل خودش را دارد که خارج از موضوع این نوشته است. حدودا از چهار سال پیش، بسیاری از افراد این فرصت را دیده‌اند و از آن استفاده کرده‌اند.

بسیاری از فروشگاه‌هایی که سابق بر این تنها یک فروشگاه در یک شهرستان در یک استان مرزی بودند، حال به فروشگاهی آنلاین تبدیل شدهاند که در اینستاگرام با مراکز فروش مجلل پایتخت رقابت می‌کنند و بعضا پیروز می‌شوند. 

بسیاری از مشاورین پوست و مو که سابق بر این تنها پشت کانتر داروخانه‌ها در انتظار یک مشتری سر در گم بودند که بتوانند او را به سمت برند خود بکشانند، حال به اینفلوئنسر‌های حوزه بیوتی تبدیل شده‌اند که تولید کننده‌ها برای پروموت کردن محصولاتشان، به سراغ آنها می‌روند و به سادگی جای محصول جدیدشان را در بازار باز می‌کنند.

عکاس‌های فرصت طلبی که تنها با تحت نظر گرفتن پیج‌های بلاگرهای غیر ایرانی و کپی برداری از ایده‌های آن‌ها و تولید محتوای بصری زیبا از محصولات ایرانی، به بلاگرهای حوزه مراقبت از پوست تبدیل شدند و حال به پروموت محصولات داخلی و خارجی مشغولند.

و در نهایت فروشندگان لوازم آرایشی که در ایتدای افتتاح پیج اینستاگرام‌شان از آن به عنوان یک کاتالوگ برای مشتریان ثابتشان استفاده می‌کردند و حال به بیوتی تراپیست تبدیل شده‌اند.

این افراد، افرادی بودند که فرصت ایجاد شده در اینستاگرام فارسی را به خوبی دیدند و از آن به خوبی استفاده کردند. اگر بخواهم حقیقت را بگویم، به نظرم تقریبا غیر ممکن است که بلاگر جدیدی به این حوزه وارد بشود و بتواند اثر گذاری خوبی در این حوزه داشته باشد. مگر اینکه کلیه اصول لازم برای بلاگ کردن را رعایت کند و به صورت حرفه‌ای در این حوزه فعالیت کند.


مشخصات

آخرین جستجو ها